کینه مثل پیاز گندیده است | ... |
[دوشنبه 1400-01-23] [ 12:30:00 ق.ظ ] |
والشمس و ضحیها
|
مقام معظم رهبری: شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد. |
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شانه می کرد.گفتم ː<مزاحم شدم.جایی می خوای بری…؟> گفت ː<جایی که نه اما…>حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت. همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد.ملیح و زیبا شده بود.کم کم نگران شدم, نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام.بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی فضا را پر کرد.<یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی…> وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد.آمدوکنار من نشست تصمیم گرفتم بروم. گفتː<کجا؟من که جایی نمی خوام برم,فقط ساعت 05ː12 دقیقه قرار دارم…> بعد به ساعتش نگاهی انداخت.ساعت 05ː12 دقیقه بود.سجاده نماز را پهن می کرد تازه فهمیدم با چه کسی قرار دارد…
گویند: صاحبدلی برای اقامه ی نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران همه او را شناختند پس از او خواستند که بعد از نماز بر منبر رود و پند گوید. او نیز پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحبدل برخاست و بر پله ی نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است برخیزد. باز کسی برنخاست. گفت: شگفتا! از شما که به ماندن اطمینان ندارید اما برای رفتن نیز آماده نیستید!
از مرحوم آيةاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همهروزه عدهاي مي مردند. روزي در منزل استادم، مرحوم سيد محمد فشاركي، عدهاي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي. فرمود: من حكم ميكنم كه شيعيان سامرا از امروز تا دهروز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجسخاتون(علیها السلام)، والده ماجده حضرت حجتبنالحسن(علیهما السلام) هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلفشدن شيعه متوقف شد. شهيد دستغيب/ داستانهاي شگفت/ 273 و 274
آیت الله جوادی آملی می فرمایند: اقرار به گناه نردبان خوبی است؛ از غرور آدم می کاهد، انسان را به توبه وادار میکند، وقتی انسان اقرار کرد و تصمیم گرفت توبه کند، کم کم شامّه اش باز می شود. حالت ذکام معنوی او بر طرف می شود؛ وقتی انسان مذکوم نبود، ذکام نداشت، سرما خورده نبود، هم بوی بد را استشمام می کند، هم بوی خوب را! بوی خوب و شیوای عبادت و استغفار به شامّه اش می رسد، بوی بد گناه هم به شامّه اش می رسد.
استاد حاج اسماعیل دولابی فرمودند: خلاصه اخلاق در دو کلمه ی مرنج و مرنجان است.
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟” مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟”
مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.”
سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟”
مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.”
سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ………… …
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود
کرده بود و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم
خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد. به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم.
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم و
زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
پسرجان، شش سفارش به تو میکنم که خلاصه علوم و اخلاق اولین و آخرین است:
زنده باش و زندگی کن و بدان که حیات در حرکت و ممات در سکون است.
مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمودند: خلاصه و لب اخلاق در دو کلمه است؛ مرنج و مرنجان.
وقتی حاجاتت را به تأخیر می اندازد،
دارد چیزي بزرگ تر به تو می دهد،
منتها تو حواست به خواسته ي خودت است و آن را نمی بینی.
تو نان می خواستی، او جان می داد،
تو هم می گفتی جان را می خواهم چه کار، من نان می خواهم.
نقل از مرحوم دولابی
* توصیه به مطالعه ی نهج البلاغه و توحید مفضل *فطرت بهترین دلیل خداشناسی *دعوت همه ی انبیاء به یکتا پرستی *عزت اسلام در ولایت ائمه علیهم السلام *اعتقاد به امام عصر ارواحنا فداه *دوری از شیطان صفحات: 1 · 2
الهی! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام از انس و جان شرمنده ام حتی از روی شیطان شرمنده ام که همه در کار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار. *الهی نامه استاد حسن زاده آملی*
علامه حسن زاده آملی: انسان قرآنی کسی است که حرف می زند پاک، می بیند پاک، خیالش طاهر، ذکرش، عقلش، قلمش، امضایش، شهادتش، کسب وکارش، همه قرآنی است چون انسان آن چه را می بیند، همه را مس می کند و انسان قرآنی کسی است که لا یمسّه الا المطهّرون
نوشتاری از حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره) امام حسن عسگری(علیه السلام) خطاب به شیعیان خود فرمودند: زیاد به یادخدا وبه یاد مرگ باشید و فراوان تلاوت قرآن کنید و بر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) زیاد صلوات بفرستید. پس بی شک، هر صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ده حسنه محسوب می شود.« وتلاوت قرآن»؛ قرآن کلام الله است وکلام الهی اثرش این است که انسان را حفظ می کند. بعد حضرت می فرمایند: «والصلاه علی النبی»؛ و زیاد بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) درود بفرستید؛ زیاد صلوات بفرستید. چرا؟ « فان الصلاه علی رسول الله عشر حسنات ». یعنی به واسطه هر یک صلوات، ده حسنه برای انسان نگاشته می شود. آن هایی که دنبال این هستند که حسنات را ذخیره کنند، از بهترین ذکرها برای این کار صلوات است. ما اذکار زیادی داریم؛ ولی در بین اذکار، ذکر صلوات غیر مسأله ذخیره حسنه بودنش «که در این روایت هم اشاره شد» خودش کاربرد دارد و گره گشا است. ما در بین اذکار دو ذکر داریم که این ها سرآمد اذکار هستند. و آن دو، عبارت از« صلوات» و «استغفار» است. این دو ذکر کاربرد گره گشایی دارند. دنبال این نباشیم که در صلوات رقم و عدد بیاوریم. … بله رقم ها وسقفهایی که گذاشته شده، سرجای خودش درست است؛ اما خود این ذکر صلوات فی نفسه گره گشایی دارد و… در کارهای انسان اثر وضعی دارد.
یک شبی مجنون، نمازش را شکست، بی وضو در کوچه لیلا نشست. عشق، آن شب مست مستش کرده بود. فارغ از جام الستش کرده بود. گفت: یا رب ازچه خوارم کرده ای، بر صلیب عشق دارم کرده ای، خسته ام زین عشق، دلخونم نکن. من که مجنونم، تو مجنونم نکن، مرد این بازیچه دیگرنیستم، این تو و لیلای تو، من نیستم. گفت: ای دیوانه! لیلایت منم، در رگت پنهان و پیدایت منم، سالها با جور لیلا ساختی، من کنارت بودم و نشناختی.… نظامی
روزی مردی به حضور امام سجاد علیه السلام آمد و از امام چند تا سوال کرد و از آن حضرت پاسخ سوالهایش را گرفت. چند قدمی نرفته بود که دوباره نزد امام آمد و سوال دیگری را مطرح کرد و گویا تصمیم داشت همچنان به سوالات خود ادامه دهد. امام برای آنکه به او بفهماند، دانستن برای عمل کردن است، نه انباشتن. رو به او کرد و فرمود: در کتاب مقدس انجیل نوشته شده است: مادام که به آنچه می دانید عمل نکرده اید از آنچه نمی توانید نپرسید، زیرا اگر به اندوخته های علمی، عمل نگردد حاصلی جز کفر و ناسپاسی برای صاحبش نداشته و موجب دوری او از خداوند می گردد. کافی،ج1، ص45-44
*حب دنیا مثل آب شور است هر قدر بیشتر بخوری بیشتر تشنه می شوی. *بهترین تفکر، تفکر در نفس خود است مواظب نفس خود باشید. *ادب و کمال تنها در سایه خاک شدن در برابر حضرت حق است. *خداوند برای بیداری مردم خیلی هزینه کرد عزیزترین مخلوقات خود را برای بیداری من و شما داد. * تا از درون خود در امنیت نباشیم امنیتی از جانب دیگری برای ما مقدور نیست. کتاب در محضر استاد، 1390
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|