تازه آزاد شده بود، خانمان از جمعیت خالی نمی شد.

دسته دسته میومدن دیدنش، یک خروار ظرف هم که برای پذیرایی بود جمع شده بود تو آشپزخانه.

صبح زود که بلندشدم دیدم یک دونه ظرف هم نمونده.

نصف شب بلند شده بود تنهایی بدون اینکه کسی بیدار بشه همه رو شسته بود. شهید میثمی

منبع: هفته نامه حیات طیبه، ش115

موضوعات: شهدا  لینک ثابت