بار سفرش را بست؛ دلم می خواست کنارم بمونه. گفتم: خانواده دل تنگ تو هستند، کمی بیشتر پیشمون بمون. نگاهی از سر مهر به من انداخت و گفت: پدر جان اگر یک ترکش کوچک به من اصابت کند، دیگر به جبهه نخواهم رفت. دیگر کلامی نگفتم. قسمت رفت و به خواست خدا شاهد بزمگاه عشق حق گشت و سربی داغ به جمجمه اش نشست و کلامش خیلی زود به حقیقت پیوست. او در اوج زیستن به آسمان پرکشید.

پدر شهید قسمت شیرازی، هفته نامه حیات طیبه، ش124، ص4

موضوعات: شهدا  لینک ثابت